در دنیای بیدیوار امروز، برهیچکس پوشیده نیست که، فرایند تربیت، از واقعیتهای پیچیده، گسترده و بسیار تاثیر گذاری است که از دیرباز در همهی جوامع بشری، و از منظرهای گوناگون، مورد مطالعه قرار گرفته است. در این میان مدرسه، مهمترین نهاد اجتماعی، تربیتی وآموزشی، و اصلیترین رکن تعلیم وتربیت است که، به منظور تربیتِ صحیحِ دانشآموزان، درابعاد علمی، آموزشی، دینی، اخلاقی، اجتماعی و کشف استعدادها وهدایت و رشد متوازن روحی، معنوی و جسمانی آنان، برابر ضوابط وزارت آموزش وپرورش، تأسیس و اداره میشود. این نهاد با همکاری کلیهی کارکنان و با مشارکت دانشآموزان و اولیای آنان، زیر نظر مدیر مدرسه اداره میشود. » یکی از خواستهها و وظایف این سیستم، تربیت انسانهایی آزاد اندیش، دموکراتیک، مسوول، حقیقت طلب، شجاع، فعال، خلاق، و… میباشد؛ زمانی میتواند به سادگی به اهداف مورد انتظار خود، دست یابد که، متناسب با تغییراتی که در همهی بخشهای گوناگون جوامع انسان (مانند تکنولوژیکی، صنعت و…) و به ویژه در حوزه نظریههای یادگیری به وجود میآید، با همراهی و همیاری همهی ذینفعان خود، به ویژه اولیاء دانشآموزان، زمینهی نوآوری و تحول بنیادین را، در همهی بخشهای خود، به وجود آورد.
امروزه بیش از هر زمان دیگری، همکاری و همراهی اولیا و مدرسه، از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار میباشد؛ چراکه تغییرات، افسار گسیخته و شتابان اتفاق میافتند و بشر، در هر ثانیه با انباشتی از اطلاعات روبروست، پس نباید تصور کنیم که مدرسه، به تنهایی میتواند متولی امر تعلیم و تربیت فرزندانمان باشد.اما آن چه هست و باید باشد، این که، همکاری و همیاری، نیازمند بستری تعریف شده و قانونمند میباشد، که خوشبختانه برنامهریزان و سیاست گزاران،در چهارچوبهی مدرسه، این بستر تعاملی را در نظر داشته و تعریف نمودهاند؛ به طوری که شاهدیم در هر مدرسهای، یکی از ارکان اصلی آن،« انجمن اولیا ومربیان» است. در این انجمن، که گروهی از نخبگان و سرآمدان اولیا، به انتخاب کل مادران و پدران آن واحد آموزشی، برگزیده میگردند، با تفاهم و صمیمیت و به منظور کمک به ارتقای کیفیت فعالیتهای آموزشی وپرورشی و گسترش ارتباط خانه ومدرسه، برطبق مقررات و ضوابط وزارت آموزش وپرورش انجام وظیفه مینمایند.
نتایج و یافتههای تحقیقات داخلی، نشان میدهند که، میزان اثربخشیِ همکاری اولیا با مدرسه، به میزان دانش و آگاهی آنها از اهداف، وظایف و ماموریتهای مدرسه، بستگی دارد. لذا در این بخش، و در راستای آگاهی بخشی به مادران و پدران محترم، با زبانی تا آنجا که امکان داشته، ساده و قابل فهم،کلیاتی از چیستی، چرایی وچگونگی اجرای ارزشیابی کیفی – توصیفی، که یکی از اجزاء مهم و حیاتی نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی است، اشاره شده است.گرچه نگارنده با در نظر داشتن این مهم که، چند سالیست شاهد پیاده سازی تغییراتی در نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، تحت عنوان ارزشیابی کیفیـ توصیفی است. با آیینهای که بخش بزرگی از فرداهای بچهها را، در آن میبیند، در گوشهای از دهکدهی دنیا، با این حسرت که، کاشکی امکان دسترسی به دنیای شیشهای معاصر( تلویزیون، ماهواره ) را میداشت و میتوانست از آن طریق، با صرف کمترین زمان و انرژی، و با سادهترین و دردسترسترین شیوه با اولیا و جامعه در ارتباط باشد، نشسته و خیال خود را خوش کرده و امیدوار است که با این حرکت کوچک، سهمی اندک، در ارتقا سطح آگاهی مادران و پدران، و تغییر فرهنگ و نگرش جامعه را سهیم باشد
ممکن است این سوال طرح شود که چرا ارزشیابی ؟ چون ازیک نگاه، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، در کیفیت بخشی به برنامههای مدرسه، نقش بیبدیلی دارد؛ به گونهای که، تغییر در این نظام، بهعنوان یک تغییرِ حساس، تلقی میشود. و از نگاهی دیگر، ارزشیابی در نقش لوکوموتیوی است که سایر خرده نظامهای آموزش و پرورش را به دنبال خود میکشد، و هر گونه تغییری در آن، سبب تغییر در سایر بخشها خواهد شد. به عبارتی ارزشیابی کانون اصلاحات نظامهای آموزشی به حساب میآید و همواره، ضرورتی اجتنابناپذیر برای قضاوت صحیح، تصمیم درست و اقدام آگاهانه میباشد.
چرا ارزشیابی تحصیلی کیفی – توصیفی شد؟
دانایان تعلیم و تربیت، به خوبی میدانند که فرایند ارزشیابی سنتی،یا دقیقتر، ارزشیابی غیر کیفی – توصیفی، بجای اینکه ارزشیابی از فعالیتها، برنامهریزیها و تدابیر آموزشی معلم و تلاشها و عملکرد دانشآموزان باشد، و یا به عنوان بخشی از فرایند آموزش و یادگیری جنبهی مستمر و تکوینی داشته باشد، به انجام آزمون و اجرای امتحانات پایانی (تراکمی )در زمانهای مشخص، با سوالات نهچندان مناسب و استاندارد، محدود شده بود. این آزمونها معمولاً زمانی انجام میگرفت که، دانشآموز و اولیا، فرصت لازم را برای جبران کاستیها و ضعفها نداشتند؛ و چون این نوع از ارزشیابی، صرفاً برای رتبهبندی بچهها صورت میگرفت، پیامدهای ناخوشایندی چون: تهدید، سرزنش، تمسخر، تحقیر، مقایسههای نابخردانه و نابجا، تقویت احساس رقابت به جای پرورش حس رفاقت و… را،در بین دانشآموزان تقویت میکرد. ولذا درچنین فضایی، پیامدهایی چون: ایجاد اضطراب، بیانگیزگی، ترک تحصیل، فرار از مدرسه، شب ا دراری، و…در پی داشت.
یکی از بدیهای ارزشیابی غیر کیفی – توصیفی این بود که، معلم پیوسته تلاش میکرد،دانشآموزان را نه برای زندگی کردن،که برای موفقیت در آزمون و امتحانات آماده کند که گویی هدف آموزش و پرورش، امتحان است، نه یادگیری؛ و دانشآموز نیز به مرور با افزایش تجارب خویش کمکم به این نتیجه میرسد که، باید شیوه و سبک یادگیری خود را،بهگونهای سازمان دهد تا مهارت لازم برای پاسخگویی به سوالات بهدست آورد و گویا آن چه از نظر معلم مهم است، پاسخ صحیح به سوالات است و نه تلاش برای کشف، جستجوگری و یادگیری عمیق در جنبههای مختلف. متاسفانه خانوادهها نیز دانسته و ندانسته، در همراهی با نظام ارزشیابی سنتی، تمام توان خود را، صرف کمک به این موضوع مینمودند. به عنوان مثال، مادران و پدران سالانه بخش قابل توجهی از درآمد خود را صرف خرید انواع کتابهای کمک آموزشی، کمک درسی، انواع تستها، کتاب کار، راهنما، و….میکردند. در پایان امتحانات، اگر دانشآموزی در مقیاس عددی (۲۰ -۰) به بالاترین عدد دست پیدا میکرد، مورد لطف و محبت معلم، مسوولین مدرسه و والدین قرار میگرفت، و خدای ناکرده، در مواردی اگر اندکی از بالاترین عدد کمتر میشد، انواع و اقسام مارکها، توسط همان افراد، بر پیشانی دانشآموزی که، پیوسته در حال «شدن »بود و، در ثانیهها کس دیگری میگردید، زده میشد. این اقدام، یک خودباوری غیرواقعی از دانشآموزانی که نمرات بالایی در آزمونها بهدست میآوردند، به وجود میآورد که، در عین حال، بسیار شکننده بود. زیرا هر آن ممکن بود در آزمونی دیگر، بهگونهای دیگر سرنوشت آنها رقم بخورد و آنوقت در دانشآموزانی که عملکرد خوبی داشتند و معمولاً تکالیف و فعالیتهای یادگیری را به درستی انجام میدادند، اما ممکن است نمرات بالایی بهدست نیاورند، احساس ضعف و ناتوانی تقویت میشد. اگر باور داشته باشیم عدد، نه بهعنوان یک نتیجهی قطعی، بلکه فقط بهعنوان یک علامت،که معلم بنابر قراردادی که دارد، نتیجهی عملکرد دانشآموز را در یک آزمون با آن علامت، نشان میدهد؛ دیگر به نمرات، آن گونه که در خانوادهها شکل گرفته و جای باز نموده، نگاه نمیکردیم. آنچه حضور موثر ارزشیابی را در فرایند آموزش، توجیه میکند، همان جنبهی بازخوردی آن، به منظور اصلاحات بعدی است. به عبارت دیگر، به جای آن که نظام ارزشیابی و اندازهگیری در خدمت آموزش، رشد و توسعهی دانش فراگیران و معلمان قرار گیرد، فرایند تدریس و یادگیری در خدمت نظام سنجش و آزمون در آمده بود و ملاک قضاوت در مورد عملکرد نظام و دانشآموز، در یک مقیاس صفر تا بیست خلاصه میشد. بنابراین جایی که اندازهگیری، سنجش و ارزشیابی تحصیلی، میتواند با اتخاذ شیوههای درست و بهرهگیری صحیح از نتایج آن، بهعنوان فعالیتی ارزشمند، هدایتکننده و ارتقا دهندهی شرایط یادگیری و عملکرد دانشآموزان باشد، با استفادهی نابجا از آن، این رکن مهم فرایند یاددهی – یادگیری، از گردونه خارج و حتی در مواردی به مانعی برای یادگیری تبدیل میگردید. بنابراین تغییر ارزشیابی نمره ای به ارزشیابی کیفی – توصیفی ضروتی بود که از سال ۱۳۷۸ در ایران شروع شد.
ارزشیابی کیفی – توصیفی چیست ؟
ارزشیابی کیفی – توصیفی، شیوهای از ارزشیابی تحصیلی – تربیتی است، که اطلاعات لازم، معتبر و مستند، برای شناخت دقیق و همهجانبهی فراگیران، در ابعاد مختلف یادگیری، با استفاده از روشها و ابزارهای مناسب سنجش، همانند: آزمونها(بهویژه آزمونهای عملکردی) پوشهکار، مشاهدات در حول فرایند یاددهی – یادگیری، فراهم مینماید؛ تا براساس آن، بازخوردهای کیفی مورد نیاز، برای کمک به یادگیری بهتر، در فضای روانی- عاطفی مطلوبتر، ارائه گردد. به عبارتی روشنتر و گویاتر،معلم با شیوه ارزشیابی کیفی ـ توصیفی، تلاش خواهد کرد،ابتدا بیان نماید که دانشآموز چه جایگاهی و چه تواناییهایی را دارد؛ چه میزان رشد کرده؛ ضعفها و قوتهای او کدامها هستند؛ سپس با توجه به اطلاعات جمعآوری شده، به دانشآموز کمک خواهد کرد تا به آن جایگاهی که باید برسد، برسد. آن تواناییهایی را که دارد، شکوفا نماید؛ و زمینهی حرکت به سمت و سوی « شدنی » که حق او و در خور اوست، فراهم گرداند. بنابراین بهطور اجمال میتوان گفت :« ارزشیابی کیفی- توصیفی، نوعی ارزشیابی است که:
الف) زمینهی مشارکت فعال دانشآموز و والدین را در فرایند ارزشیابی فراهم مینماید.
ب) در جمعآوری اطلاعات، از ابزارهای متنوع و جدید برای افزایش اعتبار اطلاعات استفاده مینماید.
ج) معلم و شورای مدرسه با جمعبندی، تحلیل و تفسیر دقیق اطلاعات و با توجه به ابعاد مختلف یادگیری، عاطفی و مهارتی درخصوص ارتقا دانشآموز به پایهی بالاتر تصمیمگیری مینمایند.
د) از نتایج سنجش و ارزشیابی در رفع موانع یادگیری دانشآموز، در طول فرایند یاددهی- یادگیری استفاده میشود.
هـ) با تسهیل شـرایط ارتقا و مداخلههای مناسـب، در زمان مقتضی از افت تحصیلی تا حد قابلتوجهی جلوگیری مینماید.
و) متناسب با نیاز دانشآموزان، از بازخوردهای کیفی با عبارتهای واضح و روشن که منجر به تشویق و ترغیب دانشآموز برای تلاش بیشتر شود استفاده میکند.
ز) در جهت تقویت فعالیتهای گروهی، تلاش مینماید.
تغییر در شکل و شیوههای بازخورد (نمره حذف و به جای آن بازخورد توصیفی )
بر خلاف ارزشیابی سنتی، که معلم، واکنش خود ر ا در مقابل عملکرد دانشآموزان، با بازخوردهای نمرهای نشان میداد. امروزه معلم، از عبارات توصیفی انگیزانندهای که دانشآموزان را هدایت نماید، تا به سمت و سوی اهداف و خواستههای آموزشی حرکت کنند، استفاده مینماید.
گرچه به دلایل مختلف، ازجمله عدم تغییر در نگرش جامعه، همواره یکی از مشکلاتی که معلمان ارجمند، درارائهی بازخوردهای فرایندی توصیفی، با آن روبرو میباشند ودر جلسات، همایشها و گردهماییها گزارش مینمایند، این است که اولیا نمیدانند، یا هنوز باور ندارند که، بازخوردهای عددیِ فاصله سازِ رقابت انگیزی که نمیتوانستند در بهبودِ به هنگامِ یادگیری دانشآموز، نقش مهم و عامل تاثیر گذاری را بازی نمایند، حذف شدهاند. لذا پیوسته به مدرسه مراجعه کرده و از معلم میپرسند: «بچهی من در درس/ ورقه/ امتحان… چند گرفته است ؟و…» همین رفت و آمدهای غیر ضروری که البته به دلیل عدم تغییر در نگرش، صورت میگیرد، بخشی از وقت کلاس معلم را تلف مینماید. لذا انتظار میرود که مادران و پدران محترم، با شرکت در کلاسهای آموزشی، که مدرسه و معلم تدارک میبینند، بیاموزند و باور کنند که در ارزشیابی کیفی- توصیفی، معلم از مقیاسهای کمی (۰ تا ۲۰) و همچنین از مقیاسهای کیفی ( خیلی خوب، خوب، قابل قبول، نیازمند تلاش و آموزش بیشتر) در طول سال تحصیلی و بر روی فعالیتها و عملکردهای دانشآموزان استفاده نمینماید. چون معلمهای امروز اعتقاد دارند که این نوع بازخوردها، به دلیل اینکه زبانی برای ارتباط با دانشآموز و اولیا همراه ندارند، یعنی اولیا وحتی دانشآموز به عنوان مثال با دیدن نمره ۱۵ در درس بخوانیم یا تربیت بدنی یا قرآن یا… نمیدانند که فرزند آنها چه ضعفی دارد و آنها باید چه کاری را انجام دهند تا ضعف درسی فرزند خود را برطرف نمایند؛ بنیان یادگیری دانشآموز را فرتوت، بنا مینهند و آنها، آنی میشوند که در آیینهی آزمونهای بین المللی تیمز و پرلز تصویرشان را دیدیم.
بازخوردهای توصیفی چیست ؟
همهی کسانی که به گونهای با آموزش و پرورش رسمی و غیر رسمی، در تعامل میباشند، نیک میدانند که، بازخورد به ویژه بازخوردهای کمی(نمرهای) در آموزش و پرورش، تاریخی بسیار کهن دارد. به تعبیری تاریخ بازخورد، به تاریخ تعلیم و تربیت بر میگردد. بازخورد توصیفی عبارت است از نظر و واکنش معلم، نسبت به وضعیت یادگیری دانشآموز، که به شکل کتبی و شفاهی(کلامی) شامل صحبتها و جملههای توصیفی منظوم و منثور معلم که در هر مرحله از فرایند یاددهیـیادگیری از آنها استفاده میشود. به واقع همان داوریهای شناختی، فراشناختی و عاطفی معلم است، که دانشآموز با دریافت به هنگام آنها، اطلاعاتی در خصوص میزان پیشرفت، موقعیت و موفقیت خود به دست میآورد و در جهت بهبود عملکرد خویش از آنها یاری میگیرد.
در حقیقت بازخورد، هستهی مرکزی فرایند یاددهی – یادگیری است؛ در صورتی که پیوسته، هدفمند، متنوع، توصیفی و ساده و قابل فهم از طرف معلم و ارائه گردد،دانشآموز پی میبرد که در چه وضعیتی قرار دارد، چه ضعفی دارد و چگونه این ضعف را برطرف نماید و برای موفقیت بیشتر و یادگیری بهتر،چه فعالیتهایی را باید انجام دهد.
به عنوان مثال اگر دانشآموزی دریک سوال ریاضی، مفهوم جهتیابی (چپ و راست) را خوب درک نکرده باشد،معلم ابتدا بررسی مینماید که مشکل دانشآموز با توجه به تفاوتهای فردی او در چیست؟ یعنی ضعف یا خطای او را تجزیه و تحلیل مینماید و در ادامه، ضمن تقویت نقاط قوت او، دانشآموز را راهنمایی مینماید. مثلا تکالیفی که نیاز است خود به تنهایی یا با کمک اولیا در مدرسه یا خانه انجام دهد را مشخص و معین میکند. یعنی دانشآموز را یاری میبخشد تا خواستههای آموزشی معلم را، گام به گام محقق سازد. به عنوان نمونه معلم وقتی عملکرد دانشآموز را در درس املا بررسی مینماید، بر خلاف گذشته غلطها را نمیشمارد و بعد به تعداد غلطها از بیست کم کند و به او مثلا اگر هفت غلط داشت نمره ۱۳ بدهد. در این شیوه معلم بررسی میکند که ضعف او در چه کلماتی است؟ برای بهبود عملکرد، چه تکالیفی را باید انجام دهد ؟ مثلا اگر معلم با بررسی و تحلیل ضعف های دانشآموز به این نتیجه رسید که مشکل دانشآموز، یک مشکل آموزشی است.به این معنی دانشآموز، به عنوان نمونه،تشدید را جابهجا گذاشته است؛ برخی کلمهها را جدا یا پیوسته نوشته است؛ کلمههای استثنا را اشتباه نوشته است؛ همچنین در نوشتن کلمات ترکیبی، «ی» میانجی، «ا» مقصوره، مصوّت مرکب، کلمههای مشابه، اشتباهاتی دارد. مثلا «تجربهها» را «تجربها»، «بندگان» را «بندهگان»، «دیدنِ پدر» را «دیدنه پدر» و…. نوشته است، می داند که این اشکالها، همگی به کم و کیف آموزش دانشآموز بر میگردد. لذا میبینیم که معلم با بازخوردهای چون:
…… چقدر املای امروزت را خوب نوشتهای. برای اینکه املای بعدی شما بهتر و بهتر باشه کتاب فارسی را نگاه کن و واژههایی که در آنها، نشانه « ـه یا ه » هست پیدا کن و در دفتر مشقات بنویس.
…… من از روان خوانی شما لذت بردم،کتاب داستان خودت را برای یکی از اعضای خانواده بخوان.هر واژهای که موقع خواندن به نشانهی « ـِ » نیاز دارد دور آن خط بکش و با مداد قرمز در جای مناسب، آن نشانه را بنویس.
به بهبود یادگیری دانشآموز کمک مینماید.
خواستههای مدرسه از مادران و پدران در خصوص اجرای برنامهی ارزشیابی کیفی – توصیفی
از آنجا که رشد ابعاد شخصیتی ( اجتماعی، عاطفی و عقلانی) دانشآموز در خانه، مدرسه و اجتماع اتفاق میافتد؛ لذا پیوند این سه به رشد متعادل دانشآموز،کمک در خور توجهی مینماید.
مدرسه با همکاری خانواده ها، وظیفه انتقال ارزشها، باورها، دانشها، رفتارها و مهارتهای نسلی به نسل دیگر را دارد. اما آن چه شوربختانه از مشارکت اول یا و مدرسه در ذهن، ردِ رنگینی دارد، تأمین منابع مالی، تجهیزات و تأمین فضاهای آموزشی است. در حالی که آنچه اصل است و مهم، و چندان که بایسته بوده، بدان توجهی نشده، مشارکت درست و فعال خانوادهها در کمک به شناخت نزدیک به واقعیت معلم از دانشآموز، در ابعاد گوناگون شخصیتی است، که آنهم به دلایل گوناگونی چون عدم نهادینه شدن فرهنگ مشارکت، کمسوادی مادران و پدران به ویژه در مناطق محروم و روستایی، نظام آموزشی متمرکز، نگرش منفی برخی معلمان به مشارکت اول یا و فاقد صلاحیت دانستن آنها به عنوان یاران آموزشی و پرورشی، و… چندان جایگاهی را در نظام آموزشی به خود اختصاص نداده است. اما آن چه واقعیت دارد و از آن گریزی نیست، این است که دانشآموزان، بیش از دو سوم اوقات خود را در کنار خانواده سپری میکنند؛ برا ین اساس، والدین شایستهترین کسانی هستند که میتوانند در مورد نتیجه آموزش و فرایند یاددهی – یادگیری بچهها، قضاوت کنند و به قدر نیاز، کمک کار معلم باشند.
نباید از یاد ببریم، خانواده، اولین و اساسی ترین نهاد اجتماعی است که قبل از مدرسه، وظیفهی آموزش و پرورش افراد را بر عهده دارد. اگرچه پس از انقلاب صنعتی، نقش آموزشی خانواده ها کم رنگ شده و به واقع، خانواده نقش آموزش و پرورشی خود را همچون بسیاری از نقشهای دیگرش، به سازمانها و نهادهای رسمی و غیر رسمی اجتماع، واگذار نمودهاند.لیکن واگذاری افراطی بسیاری از مسئولیتها از سوی خانوادهها، موجب کاهش کارکردهای متعدد خانواده شده است و همین امر به تهدیدی با عنوان “جنگ علیه خانواده “دامن زده است. در این میان نظام آموزشی در دههی هشتاد خورشیدی با درک درست آنچه واقعیت دارد، و با پذیرش جایگاه اول یا و مشارکت موثر آنها، تغییراتی در نظام ارزشیابی و وظایف و مسئولیتهای خود، در خصوص آموزش فرزندان، صورت داده است. که البته برای درک درست این تغییرات، بایسته است برنامههای روشنی، از طریق رسانههای عمومی، به منظور فرهنگسازی و تغییر درنگرش جامعه، صورت گیرد و تلاش شود، راهها و شیوههای ارتباط بین خانواده، مدرسه و معلم، متناسب با روز تعریف شود؛ تا معلم و والدین با ایجاد رابطه تازه، به درک و شناخت مشترکی از دانشآموز، دستیافته و برنامههای یادگیرنده پسندِ مناسبی، با همکاری و هماندیشی، به منظور پیشرفت تحصیلی و تربیتی او، طراحی و اجرا نمایند.
انتظارات مدرسه از مادران و پدران
مدرسه درخصوص اجرای درست ارزشیابی کیفی ـ توصیفی از مادران و پدران انتظاراتی داردکه برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- حضور منظم، مستمر و فعال در مدرسه، به منظور آگاهی از وضعیت تحصیلی فرزندشان و کمک به بهبود یادگیری او مطابق با خواستههای معلم.
- شرکت فعال در جلساتی که مدرسه و معلم به منظور دانش افزایی مادران و پدران، برگزار مینمایند.
- مشارکت فعال در جهت تکمیل برگ شرح حال دانشآموز.
- از آنجا که رویکردهای علوم تربیتی جدید، برای معلم در جریان آموزش، نقش یاریگر، تسهیلکننده و فراهم آورنده ی فرصتها را، قایل هسـتند؛ لذا معلم، در انجام و ایفای نقش معلمی خود،بیش از گذشته، به شناخت عمیقتر و درک درست تفاوتهای فردی دانشآموزان نیازمند است. برای این منظور راه کارهای گوناگونی فرا روی معلم هست. یکی از این راهها تکمیل برگ شرح حال است. توصیه میگردد اولیا محترم در یک تعامل صمیمانه با معلم فرزندشان،اطلاعات درست و واقعی از قوتها، تواناییها، ضعفها و به طور کلی ویژگیهای جسمی، عاطفی و اجتماعی فرزند خود در اختیار معلم قرار دهند.فراهمسازی موقعیت وکمک در اجرای موثر رهنمودها و مداخلههایی که معلم در جهت بهبود یادگیری فرزندشان، تشخیص داده و توصیه مینماید.
- مشارکت فعال در تهیهی پوشهکار دانشآموز.
یکی از شیوههای نوین جمع آوری اطلاعات، در تعلیم و تربیت، روش «پوشهکار» است. «پوشهکار» شاه ابزار ارزشیابی کیفیـ توصیفی است که، هویت دانشآموزان را در همهی ابعاد شخصیتی، با هدف و سازمان منظمی در خود، نگهداری مینماید. کاملترین تعریفی که از پوشهکار صورت گرفته، عبارت است از: مجموعهای از نمونه کارهای دانشآموزان، که در جریان یادگیری هدفمند جمعآوری گشته، آگاهانه انتخاب گردیده و منظم سازماندهی شده و بیانگر میزان تلاش، پیشرفت و موفقیت دانشآموزان است. به عبارتی همچون آلبومی، تصاویرِ گوناگون و در مسیر رشدِ دانستن، توانستن و بهکاربستنِ دانشآموزان را، در مراحل مختلف فرایند یاددهی – یادگیری، به نمایش و قضاوت میگذارد.
دکتر بهمن قره داغی
مدرس ، مولف و پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت
منابع:
قره داغی، بهمن (۱۳۸۹). بچههای امروز، فراز نشینان فردا. آشنایی با برنامهی ارزشیابی کیفی؛ توصیفی (ویژه پدران و مادران ). چاپ سوم، تهران : انتشارات کورش چاپ.
قره داغی، بهمن (۱۳۹۴). آشنایی مادرام و پدران با برنامه ارزشیابی کیفی توصیفی. تهران. انتشارات زنده اندیشان
در بحث پیرامون این مقاله شرکت کنید!